happy-kids

آیا می دانستید محبت کردن تاثیر فراوانی روی ذهن و حافظه و هوش اطفال می گذارد!

به گفته پزشکان: کودکان مادران مبتلا به مشکلات ذهنی بیشتر در معرض این خطر قرار دارند چرا که رابطه این گروه از مادران با فرزندانشان طبیعی نیست در حالی که نوزادان به تحریک و کنش های اجتماعی نیاز دارند تا توانایی های مغزی آن ها رشد کند.

 نیاز کودکان به مهر و محبت به اندازه کافی شناخته شده است، اما این شناخت که عشق و علاقه نه تنها در پختگی عاطفی نقش دارد بلکه ساختار مغز را نیز متاثر می‌کند، یافته جدیدی است .

 به هنگامیکه دانشمندان کودکان یتیم یک کشور اروپای شرقی را مورد مطالعه قرار دادند، در مغز آنها “حفره سیاهی” یافتند . این همان بخش از مغز است که مسوولیت رشد و تحول در درک احساس و ساخت، عملکرد و هضم عواطف، تجربه زیبایی و لذت، لیاقت و هنر رفتار و برخورد عاقلانه با دیگران را برعهده دارد.

پژوهش‌های علم اعصاب و تحقیقات بیوشیمی با کمک و کاربرد تکنیک پویشگری مغز و مطالعات برش‌های آن، ثابت کرده‌اند که سیستم اعصاب نه تنها به تحریکات عواطفی عکس‌العمل نشان می‌دهد، بلکه در اساس شکل می‌گیرد.

 مغز یک نوزاد هنوز به خوبی شکل نگرفته و بدون ساختار است و برای رشد و تحول خود به تحریک نیاز دارد، نه تنها به تحریکات محسوس و شناختی در اشکال و انحاء گوناگون مثل بازیها، رنگها یا موزیک، بلکه به برخوردها و رفتارهای محبت آمیز نیز محتاج است.

 هر چه روابط و تاثیرات متقابل مثبت بیشتری بوقوع بپیوندد، اتصالات و شبکه‌های بهتر و بیشتری در این بخش ایجاد می‌گردد. بدین ترتیب، نظریه پیوند “جان بوولبی” که گهگاه مورد تردید قرار می‌گرفت بوسیله پژوهش‌های یولوژیکی تایید شد. نظریه بوولبی می‌گوید، رشد و تحول یک کودک از طریق تجربه پیوندها و دلبستگیهای دوران کودکی به نحو مثبت و یا به گونه‌ای منفی تحت تاثیر قرار می گیرد. یکی از مطالعات انجام شده در دانشگاه “ویسکونسین” آمریکا نشان داد که نحوه و چگونگی عکس‌العمل یک فرد در مقابل فشارهای روحی در سنین کودکی تعیین می‌شود.

 نوزادانی که با مادران تحت فشار روحی یا افسردگی بزرگ می‌شدند، بعدها بیشتر از حد متوسط آسیب پذیر بودند. اینها در مواقع سخت و پیچیده با ترشح شدید هورمونهای فشار عکس العمل نشان می‌دهند.

 جالب توجه اینجا است که کودکانی که در سنین بالاتر مادران خویش را افسرده تجربه می‌کردند، از عکس العمل شدید مشابهی برخوردار نبودند.

 بنابراین خاطرات بد اولیه نه تنها رفتار را نقش می‌دهد بلکه بر طبق علوم و شناختهای جدید، عکس‌العملهای الگویی فیزیولوژیکی مغز را که تعیین‌کننده چگونگی برخورد و رفتار ما با احساسات و دیگر اشخاص هستند، نیز تحت تاثیر قرار می‌دهند.

 بر اساس اکتشافات جدید، این پرسش در ظاهر ساده که آیا باید نوزاد عاجز گریان را در بغل گرفت و آرام کرد، دیگر به استیل تربیتی مربوط نمی‌شود.

 واقعیت غیر قابل بحث آن است که نوزادان خود قادر به از میان بردن فشارهای روحی و احساسی خویش نیستند، آنها به هنگام هیجان و برآشفتگی، قدرت تغییر خودآگاه و انحراف ذهن خویش را ندارند.

 در این موقعیت “هیپوتالاموس” موادی را بعنوان علامت تولید می‌کند که باعث ترشح هورمن فشار “کورتیزول” می‌گردد .

 در سالهای پس از دوران کودکی، مغز در مواقع سختی و فشار یا با تولید بیش از حد هورمون که نتیجه آن بروز ترس و افسردگی است و یا با تولید کمتر از حد لازم که نتیجه آن سردی عواطف و بروز خشونت است، عکس العمل نشان می دهد .

 نتیجه‌گیری از این شناختهای جدید علمی تنها چنین می‌تواند باشد که نوزاد در سالهای اولیه زندگیش به فردی نیازمند است که برایش شناخته شده باشد، فردی که حال و احوال نوزاد را درک کند، فردی که به وی لبخند بزند و با محبت و مهربانی رفتار کند .

 خانم “سو گرهاردت” متخصص روان درمانی تردید دارد که پرورش و تربیت نوزاد توسط افراد غریبه بتواند این کیفیت پرورشی را بوجود آورد .

 وی می‌گوید: در کودکان کم سنی که توسط غریبه‌ها پرورش می‌یابند، احتمالا این کمبود تجربه که وجود و مفهوم خاصی برای دیگری داشته باشد، وجود دارد.

“آنها می‌آموزند که باید در انتظار علاقه و توجه دیگران باقی بماند”

 والدین نیز در سالهای نخستین نیاز به حمایت دیگران دارند، مثلا در صورت وجود مشکلات با کودک به کمکهای روان درمانی یا به موسسات اجتماعی و گروهها و همدردان مشترک احتیاج دارند تا به این وسیله بتوانند از تنهایی و ایزوله شدن خود جلوگیری نمایند .

چگونگی ابراز محبت به نوزادان

برای نشان دادن محبت به کودکان چندین راه وجود دارد. مسلما شیوه انتخابی ما بستگی به مرحله رشد کودکمان دارد. محبت ما نسبت به نوزاد از راه‌های بسیار مستقیم و فیزیکی ابراز می‌شود. مثل غذا خوردن، بغل کردن، نوازش کردن حرف زدن و بازی با آنها.

 در بچه‌های نوپا علاوه بر موارد فوق باید بر صحبت کردن با آنها، تشویق به یادگیری مهارت‌هایی مثل راه رفتن، غذا خوردن و لباس پوشیدن تاکید کرد. شروع سن مدرسه مرحله مهمی از مراحل رشد کودک است.

 در این مرحله می‌توان برای محبت کردن به او، به کارهایی که در مدرسه انجام می‌دهد توجه کرد و نشان داد که از خواسته‌های او حمایت می‌شود و برای آنها ارزش قائل هستیم.

 نباید محبت خود را تنها با بغل کردن، ادای کلمات و الفاظ خوب و رسیدگی به نیازهای فوری و جسمانی کودکان به آنها نشان داد. بلکه محبت واقعی در کمک به آنها برای بیشتر مستقل شدن و انجام کارهای شخصی می‌باشد.

محبت به فرزند هیچ وقت زیادی نیست

 اگر والدین بیشتر به این فکر می کردند که به فرزندانشان توجه کافی ندارند و کمتر فکر می کردند دارند آنها را لوس می کنند دنیا جای خیلی بهتری می شد.بسیاری کودکان را به یاد می آورم که در عذاب بودند چون پدر و مادرشان بیش از حد درگیر یا خودخواه بودند یا مشغله ذهنی داشتند که به نیازهای آنان رسیدگی کنند.

 اما هیچ وقت کودکی را ندیده ام که وضع بدتری داشته باشد آن هم به این دلیل که والدینش او را بیش از حد دوست دارند. صادقانه بگویم امکان ندارد بچه با محبت لوس شود.

 آنچه معمولاً فکر می کنیم محصول لوس کردن کودک است هیچ وقت نتیجه ابراز محبت بیش از اندازه نیست. بلکه پیامد دادن چیزهای دیگری به جای محبت است. چیزهایی مانند سهل گیری، انتظارت کمتر یا مالکیت مادی. وقتی والدین برای فرزندان حدودی تعیین نمی کنند، وقتی والدین توقع خود را از آنها برای خوب بودن پایین می آورند یا وقتی اسباب بازی، خوراکی یا انواع هدایا جایگزین محبت و توجه خالصانه می شود، آنها آسیب می بینند.

 وقتی صحبت از عواطف گرم و مهر و محبت می شود هیچ وقت عشق به فرزند زیادی نیست.به عبارت دیگر اگر هر روز به فرزندتان بگویید که دوستش دارید هیچ آسیبی به او نمی رسد. اگر به او یادآوری کنید که منبع بی پایان خوشبختی شما است آسیبی نمی بیند.

 فرزندتان آسیبی نمی بیند اگر به او محبت بدنی ابراز کنید، از او مراقبت کنید و هنگامی که استحقاقش را دارد به او پاداش بدهید. احساستان را فرو نخورید و درون گرایانه عمل نکنید آن هم با این تفکر که این همه محبت بچه را لوس می کند.

 خیلی سال پیش از این مردم بر این باور بودند سرکوب عشق و محبت به رشد شخصیت کودک کمک می کند. شاید هنوز کسی دور و بر شما باشد که به «روش سنتی» پرورش کودک اعتقاد داشته باشد؛ کسی که به شما درباره محبت بیش از اندازه به کودک هشدار می دهد.

 معلوم شده که این تفکر سنتی غلط است. روانشناسان بی اغراق در هزاران پژوهش ارتباط مقدار محبت والدین به فرزندان و میزان سازگاری آنها را زیر نظر گرفتند. اگر احتمال لوس شدن بچه ها با محبت بیش از حد وجود داشت- یعنی اگر روش سنتی درست بود- پیش بینی می کردید نتیجه این پژوهش ها این باشد که سازگارترین بچه ها از خانه هایی بیرون می آیند که در آن والدین تا حدودی خشک هستند و عواطف محبت آمیز خود را مهار می کنند. اما حتی به یک تحقیق که به چنین یافته ای رسیده باشد برخورد نکرده ام. در همه پژوهش ها درباره والد- کودک، همیشه سازگارترین کودکان بیشترین سطح محبت پدر و مادر را گزارش داده اند.

 هنوز بعضی والدین به روش سنتی تربیت کودک اعتقاد دارند. بعضی فکر می کنند باید به بچه ها سخت گرفت و محبت بسیار کودک را شکننده و آسیب پذیر می کند. (به این رویکرد در تربیت کودک «مکتب انتقادات جدی» می گویند.) بعضی فکر می کنند فرزندانی که مورد عواطف بسیار پدر و مادر قرار می گیرند ضعیف بار می آیند. (گاهی اوقات این حرف را از پدرانی می شنوید که نگرانند محبت زیاد در مردانگی پسرشان اختلال ایجاد می کند.) بعضی دیگر از پدر و مادرها معتقدند احساسات، تحسین یا توجه آنها به نوعی فرزندشان را نیازمند بار می آورد و وقتی بزرگ شد درخواست های بسیار و غیرمعمول و نیاز به توجه و مراقبت خواهد داشت.

 آنها متقاعد شده اند که با مضایقه محبت به نوعی فرزندی تربیت می کنند که نیازش به مورد محبت قرار گرفتن کمتر است.در واقع درست برعکسش صادق است. هنگامی که کودکان عشق صادقانه دریافت کنند چنان حس عمیقی از امنیت در آنها ایجاد می شود که تقریباً همیشه کمتر نیازمند دیگری هستند. در نتیجه بزرگسالانی که از لحاظ عاطفی نیازمند هستند عمدتاً آنهایی هستند که هنگام رشد محبت کافی از پدر و مادر ندیده اند یا کسانی هستند که محبت والدینشان یا متغیر بوده یا خالصانه نبوده است.

 سالمترین بزرگسالان و آنهایی که خودشان توانایی دارند محبت خود را به دیگران ابراز کنند همواره کسانی هستند که والدینشان آنها را با احساسات صریح و بی قید و شرط بزرگ کرده اند نه آنها که مجبور بوده اند با چیزی کمتر از محبت کامل سر کنند.

 پژوهش مشهوری درباره اینکه آیا والدین باید به گریه نیمه شبانه نوزاد واکنش نشان بدهند یا نه این نکته را خیلی خوب نشان می دهد. برعکس کسانی که فکر می کنند آرام کردن نوزادی که گریه می کند پاداشی به رفتار او است و باعث بیشتر گریه کردن او می شود، پژوهشگران دریافتند خلاف آن صادق است. میل به گریه در میان نوزادانی که گریه شبانه شان با آرام کردن همراه می شود به مرور زمان کمتر می شود نه بیشتر. خیلی ساده است نوزادانی که در طول شب بیدار می شوند وقتی گریه می کنند که ترسیده و سرگشته باشند. آرام کردن به آنها احساس امنیت بیشتری می دهد و این کار باعث می شود بهتر بخوابند.

 مطمئن ترین روش برای اینکه بچه هر شب گریه کند این است که به نیازهای عاطفی او بی توجهی کنید و مطمئن ترین روش برای اینکه کودکی با کمبود محبت تربیت کنید این است که عشق و محبت خود را از او دریغ کنید.

 اینکه باید به فرزندتان محبت کنید را با اینکه چگونه این کار را انجام دهید اشتباه نگیرید. حمام کردن کودک با محبت جسمی، تعریف، تحسین، توجه و تائید کلامی اینکه چقدر از گذران وقت با او لذت می برید همه خوب است و بیشتر اوقات بهترین کار است. اگر می خواهید برای فرزندتان هدایای رویایی بخرید او را به گردش های پرهزینه ببرید، به او غذای دلخواهش را بدهید یا به او امتیاز ویژه ای ببخشید. این کارها هم خوب هستند تا زمانی که در حد اعتدال باشند و تا زمانی که آنها را جایگزین ابراز محبت خالصانه نکنید. (اگر این کار را بکنید هیچ کس جز خودتان را گول نزده اید. بچه ها تفاوت بین عشق ورزیدن حقیقی و حق و حساب دادن را می فهمند.) یکی از استادانم روانشناس برجسته کودک یوری برونفنبرنر زمانی گفت هر کودکی حداقل به یک بزرگسال نیاز دارد که به او «به طور غیرمنطقی متعهد باشد».

 چنین پیوند عاطفی ای باعث می شود که کودکان با سلامت روانی رشد کنند. از نشان دادن «تعهد غیرمنطقی» به دختر یا پسرتان نترسید. وقتی سخن از ابراز عشق خالصانه به فرزند پیش می آید زیاده از حد مفهومی ندارد.

منبع: یک پزشک