chest-pain

بهتر است به برخی دردها و منشا آن ها توجه بیشتری داشته باشید و به دنبال علت و درمان آن ها باشید

کیست که درد را تجربه نکرده باشد؟! بدون شک برایتان پیش آمده در مقطعی از زندگی تان درد سراغتان آمده باشد و یکی از قسمت های بدنتان را درگیر کند. در این مواقع اولین فکری که به ذهنتان می رسد مراجعه به پزشک و علت یابی درد است، اما اگر با مراجعه به پزشک، پاسخی که می گیرید «دردت عصبی است» باشد، چه می کنید؟ بی خیال درد می شوید و با خودتان می گویید «خب خوبه که جایی از بدنم مشکل نداره؟» بهتراست بدانید تازه بعد ازاینکه مشخص شد درد شما منشا جسمی ندارد و درواقع اختلال درد عصبی است باید به فکر درمان جدی باشید.
درد چیست؟
درد یک علامت و هشدار است که نشان می دهد در سیستم عصبی اشکالی وجود دارد و در کل ساختار جسم مشکلی ایجاد شده است. یعنی وقتی سردرد یا دست درد داریم این در اصل هشدار و پیامی است که سیستم عصبی صادر می کند. جالب اینجاست که از نظر روان شناسی همه ما درد را به یک شکل تجربه می کنیم و می شناسیم؛ تجربه ای ناخوشایند که فرد با ابتلا به آن تلاش می کند منشا آن را پیدا کند و از بین ببرد.
اولین قدم، ریشه یابی
وقتی با پدیده درد روبرو هستیم اولین سوالی که باید در ذهنمان شکل بگیرد این است که منشا این درد چیست؟ براساس مدل ها و الگوهای پزشکی وقتی بدن در شرایطی قرار می گیرد که اختلال پیدا می کند براساس آن اختلال، احتمال بروز درد وجود دارد. آنچه مسلم است وقتی درد را تجربه می کنیم که سیستم های خونرسانی و اکسیژن رسانی به اعضا دچار اشکال می شود.
وقتی شکستگی در عضوی اتفاق می افتد و شما درد احساس می کنید یعنی اعصاب حسی تحریک شده اند و پیام می فرستند. اولین و مهم ترین نکته این است که وقتی درد احساس می کنید باید برای ارزیابی به متخصص مراجعه کنید و در اصل علت جسمی درد را مشخص کنید. هرکدام از ما پرونده پزشکی داریم و وقتی با دردی روبرو هستیم براساس این  پرونده و ارزیابی سابقه بیماری درد توسط پزشک، این درد باید مدیریت شود. در صورتی که علت درد به منطقه خاصی مربوط باشد باید به پزشک متخصص ارجاع داده شود.
انواع مواجهه با درد
وقتی دردی را تجربه می کنیم، مثلا وقتی سردردهای مکرر داریم، معمولا ممکن است 3 کار انجام دهیم؛ یا براساس الگوی غلط اقدام به خوددرمانی می کنیم که این مساله در صورتی قابل قبول است که دردها تکراری باشد و پزشک از قبل تشخیص داده باشد که قابل اعتنا نیست. بنابراین گاهی اوقات استفاده از یک مسکن کوتاه مدت مشکلی ایجاد نمیک ند. دومین کار این است که به یک پزشک عمومی مراجعه می کنیم که درواقع درست ترین کار است چون پزشک می تواند ارزیابی مناسبی انجام دهد و سومین کار که در کشور ما بسیار رایج است، این است که مستقیم سراغ پزشکان متخصص برویم. بدون شک تداوم درد و تکرارشونده بودنش باید ارزیابی شود تا مشخص شود آیا درد منشا جسمی دارد یا نه!
وقتی درد جسمی نیست
وقتی مشخص شد که درد منشا جسمی ندارد یعنی نمی توان دلیل مشخص سمی برای آن یافت، دردها عصبی یا دردهای روانشناختی مطرح می شود. گاهی بخشهای مختلفی از بدن درد می کنند و وقتی فرد مراجعه می کند گفته می شود که درد عصبی دارد که در اصل منظور همان دردهای روانشناختی است.
درد عصبی در ناحیه سر
دردهای روانشناختی معمولا در اعضای متفاوت بروز می کند که شایع ترین آن سردردهایی است که به نام سردردهای تنشی شناخته می شوند. مواقعی که فرد در شرایط استرس زا یا تحت تاثیر فشارهای روانی قرار دارد این دردها را تجربه می کند. اغلب این نوع درد به شکل منتشر است و ناحیه ای نیست و هیچ شباهتی به دردهای میگرنی ندارد و فرد علائم شروع سردرد مانند تهوع را تجربه نمی کند. معمولا این نوع دردها زمانی که عامل فشارزا از بین می رود، برطرف می شوند.
درد به دلیل گرفتگی
افراد به تدریج براساس فرایند رشدی الگوی فیزیکی و بدنی خاصی را تجربه و به آن عادت می کنند. به همین دلیل برخی از ما بدون آگاهی معمولا عضلاتمان را منقبض می کنیم و آنقدر با آن زندگی کرده ایم که متوجه آن نمی شویم. نتایج مطالعات نشان داده بسیاری از دردهایی که منشا جسمی مشخصی ندارند دردهای ناشی از گرفتگی عضلانی هستند که ناشی از فشارهای عصبی و روان شناختی است و خیلی از مواقع براساس الگوهای عادتی است یعنی فرد همیشه احساس بدن درد یا خستگی عضلانی را با خودش دارد.
درد تقلید می شود
گاهی اوقات دردهای روان شناختی دردهای تقلیدی هستند. مثلا زمانی که فردی از اعضای خانواده درد قلبی دارد و تحت نظر قرار می گیرد اگر در سیستم خانواده دقت کنید برخی از اعضا علائم شبیه آن درد را تجربه می کنند که این دردهای تقلیدی همان دردهای اضطرابی هستند. یعنی فرد ذهنش درگیر می شود که نکند همان مشکل جسمی را داشته باشد و به دردهایی تبدیل می شود که منشا جسمی ندارد. البته اگر درد تداوم داشته باشد باید حتما برای ارزیابی جسمی مراجعه شود.
درد به دلیل افسردگی
یک گروه دیگر از دردها دردهای خلقی هستند که در بیماری هایی مانند افسردگی زیاد دیده می شود. گاهی اوقات مراجع به جای اینکه مستقیم مساله احساسی اش را مطرح کند با شکایت درد مراجعه می کند. در افراد افسرده دردها جسمی یا به عبارتی شبه جسمی است، اما وقتی پروتکل درمان کامل می شود دردها رفع خواهدشد. این دردها در اختلالات اضطرابی هم دیده می شود. افرادی که حملات پانیک را تجربه می کنند به دلیل احساس ریزش قلب و تپش قلب فکر می کنند سکته می کنند و دردهایی را تجربه می کنند که شبیه دردهای بیماری های قلبی است که تداوم آن نشان دهنده درد روان شناختی و البته اختلال روان شناختی است.
برای درد مراجعه کنید
اگر دردی به صورت مداوم وجود دارد و همیشه با شدت و ضعف همراه است باید برای ارزیابی پزشکی مراجعه شود. دردها علامت هستند و ممکن است نشان دهنده شروع اختلال جدی جسمی باشد. اگر پزشک تشخیص داد درد منشا جسمی ندارد پدیده دردهای عصبی بروز می کند که تحت عوامل استرس زا یا اختلالاتی مانند افسردگی بروز می کنند.

راهکارهای درمانی
درمان های دارویی که متخصصان روان پزشکی انجام می دهند اولین قدم در رسیدن به بهبود است. دومین قدم روان درمانی است که تکنیک های متفاوتی را شامل می شود. اگر مشکل اختلالاتی مانند افسردگی باشد روان درمانی بر افسردگی و اضطراب متمرکز خواهدشد.
درد را جدی بگیرید
فراموش نکنید درد یک علامت است که می تواند یک مشکل جسمی یا روان شناختی را نشان دهد. متاسفانه عبارت «درد شما عصبی است» این را به ذهن متبادر می کند که مهم نیست و نباید پیگیری کرد در حالی که باید مداخله لازم انجام شود و منشا درد عصبی از بین برود. پدیده درد چندوجهی است. در حال حاضر کلینیک های تخصصی درد وجود دارد که در آن گروه های مختلفی مانند فوق تخصص درد، متخصصان مغز و اعصاب، روان پزشکان و روان شناسان و متخصصان طب فیزیکی با هم کار می کنند. در دردهایی با منشا جسمی مشخص هم مداخلات روان شناختی وجود دارد که سیر بهبود علائم را تسریع می کند یا میزان مصرف داروها را کاهش می دهد. بنابراین در هر صورت با بروز درد باید آن را جدی بگیرید و متخصصان باید ارزیابی لازم را انجام دهند.
زندگی مثبت