emotion

قبل از هر چیز بهتر است یک نظر کلی به خصوصیات رفتاری و روانی یک نوجوان بیاندازیم و آنگاه وارد جزئیات شویم. دکتر هاروکس یکی از روانشناسان معروف در کتاب نوجوانی خود، ویژگیهای نوجوان را این چنین توصیف نموده است: نوجوان موجودی است:
از نظر بدنی در حال دگرگونی و تحول از لحاظ عاطفی نابالغ (و بسیار حساس) از نظر تجربه محدود از دیدگاه فرهنگ تابع محیط.
همه چیز می خواهد اما چیز چندانی ندارد. تصور می کند همه چیز می داند اما چیز چندانی نمی داند. نه از مزایای کودکی بهره می برد و نه از امتیازات بزرگسالی در رویا و تخیل زندگی می کند اما با واقعیت نیز روبرو است (واقعیت را درک می کند ولی دوست دارد در رویا و خیال زندگی کند). مستی است هوشیار و خوابیده ایست بیدار.
دکتر هویگهرست یکی دیگر از روانشناسان معروف ویژگیهای رفتاری نوچوان را چنین بر می شمرد:
تمایل به آزادی و رهایی از سلطه پدر و مادر: همه نوجوانان در جستجوی هویت خود هستند نوجوان می خواهد بداند کیست؟ از هیچ کس نبودن، از بجایی نرسیدن، از بی ارزش بودن و واقعی نبودن در هراس است می خواهد وجود خارجی داشتن و اختیارش را تجربه کند و در این راستا بدون اینکه قصدش آزار پدر و مادر باشد نافرمان و سرکش می شود. گاهی این ضدیت به حد غیر عادی رسیده و به هدف تبدیل می شود. نوجوانی هنگام خرید لباس به فروشنده گفته بود: ببخشید، اشکالی نداره اگه پدر و مادرم از این لباس خوششان آمد آن را با لباس دیگری عوض کنم؟
گرایش به ارتباط با نوجوانان دیگر: در اوایل بلوغ هر چه نوجوان از پدر و مادر دورتر می شود تمایل به ارتباط با سایر هم سن و سالانش بیشتر می شود و گفته و رفتار آنها به مراتب بیش از افکار و اعمال والدینش مورد توجه و قبول می باشد. اما با افزایش سن و کسب تجربیات و بینش وسیع تر در اواخر بلوغ این ارتباط معکوس می شود و نوجوان در می یابد که پدر و مادر می توانند دوستان بهتری برای او باشند.
علاقه مند به انتخاب شغل و آمادگی برای قبول مسئولیت: بطور کلی نوجوان برای بدست آوردن شغل مناسب خود علاقه فراوانی نشان می دهد (معمولا در اواخر بلوغ).
تمایل و کوشش برای تامین مالی و استقلال اقتصادی: نوجوان نه تنها بر استقلال فکری و آزاد اندیشی علاقه مند است بلکه می خواهد از نظر مالی نیز روی پای خود بایستد و به کسی وابستگی نداشته باشد (البته برحسب فرهنگ جامعه این ویژگی ممکن است در پسران بیشتر از دختران دیده شود).
گرایش به انتخاب همسر و تشکیل خانواده: یکی از آرزوهای جوانان داشتن همسر شایسته و تشکیل خانواده است. اما در صورت مهیا نبودن عوامل و شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مطلوب این تجربه اکثرا به ناکامی و اختلال می انجامد. نوجوان اگر چه واقعیت را درک می کند اما بسیار امیدوار و آرمان گرا است و زمانی که در زندگی واقعی قرار می گیرد در می یابد که اگر چه با حلوا، حلوا گفتن ممکن است دهانش برای مدتی احساس شیرینی کند ولی در صورت تداوم پس از چندی از ضعف جانش بر می آید.
آمادگی برای پی بردن به ارزش های اخلاقی و معنوی: بسیاری از نوجوانان می کوشند برای داشتن زندگی بهتر دارای روش منطقی یا یک فلسفه علمی باشند.


آگاهی از محدودیت ها و توانایی های خود و نوجوانان دیگر: اکثر نوجوانان به این درجه از ادراک رسیده اند که بدانند افراد دارای استعدادها و خصوصیات بدنی و روانی محدود و نابرابر و متفاوتی هستند.
قابلیت پیشرفت در مفاهیم ذهنی و مهارت های مختلف: یکی از ویژگی های منحصر به فرد دوران نوجوانی قدرت تفکر و خلاقیت و ظرفیت مغزی بسیار بالای آنها در درک مفاهیم علمی است و اکثر مهارت های فردی افراد در این دوران کسب می شود.
حال با مقدمه فوق می توان بلوغ روانی را چنین تعریف کرد: پختگی و تکامل روحی روانی و عقلانی که به انسان قدرت تشخیص مسایل، استنتاج و تصمیم گیری منطقی می بخشد. وراثت، شرایط زندگی، عوامل فرهنگی، محیطی و اجتماعی هر یک به نوبه خود در چگونگی رشد روانی عقلانی فرد موثرند. لذا رسیدن به مرحله بلوغ روانی سن مشخصی ندارد و انسانها در سنین مختلفی به بلوغ روانی می رسند. در واقع بسیاری از ما انسانها (حتی بزرگسالان) هرگز رشد روانی کامل پیدا نمی کنیم و به بلوغ روانی نمی رسیم.

این مطلب اختصاصی سایت دکتر سلام می باشد استفاده از آن فقط با ذکر منبع مجاز می باشد