با تئوری پلی واگال آشنایی دارید؟ آیا تا به حال شده که احساس ناامنی و ترس کنید، بدون اینکه علت آن را بدانید؟ ممکن است نگاهی به اطراف کنید و متوجه شوید هیچ کس مثل شما احساس ناراحتی نمی کند اما شما همچنان حس بدی دارید. ممکن است خودتان متوجه نباشید اما شما در دنیایی زندگی می کنید که هزارن مسائل اجتماعی در اطراف شما در حال رخ دادن است. در جهان ارتباطات، هرکدام از ما انواع مختلفی از حالات صورت، تن صدا، حرکت بدنی و … را داریم. همه ما درگیر مشاهدات و ارتباط با دیگران هستیم که به تجربیات انسانی ما اضافه می کند. در این مقاله از بخش روانشناسی دکتر سلام به بررسی تئوری پلی واگال می پردازیم. در حین ارتباط با دیگران، احساس ما نسبت به خودمان شکل می گیرد. ما در مورد خودمان و دیگران یاد می گیریم، اینکه چه کسی قابل اعتماد است و چه کسی نیست و اینکه چه کسی برای ما خطرناک است. سم ما در حین این ارتباطات در حال پردازش این اطلاعات می باشد.

سیستم عصبی بدن و تئوری پلی واگال

سیستم عصبی ما ساختار پیچیده ای دارد که اطلاعات را از کل بدن جمع آوری می کند و عمل را شکل می دهد. دو بخش اصلی در سیستم عصبی وجود دارد:

  • سیستم عصبی مرکزی
  • سیستم عصبی محیطی

تئوری پلی واگال

سیستم عصبی مرکزی

سیستم عصبی مرکزی دو ساختار دارد:

مغز. در این ساختار میلیون ها نورون و سلول عصبی در جمجمه به یکدیگر متصل شده اند و در بیشتر اعمال ما نقش دارند. درک و هوش نیز مربوط به این قسمت است.

نخاع. مجموعه ای رشته های عصبی در این قسمت هستند که کل بخش های بدن ما را به مغز متصل می کنند.

سیستم عصبی محیطی

سیستم عصبی محیطی تمام عصب های خارج از مغز و نخاع را شامل می شود. این سیستم به دو سیستم مجزا دسته بندی می شود:

سیستم عصبی ارادی. این سیستم به ماهیچه ها و مغز اجازه می دهد با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. سیستم ارادی به مغز و نخاع ما کمک می کند که سیگنال های حرکتی را به ماهیچه ها ارسال کنیم، همان گونه که اطلاعات از بدن به مغز و نخاع ارسال می شود.

سیستم عصبی غیر ارادی. این سیستم ارگان ها و غده های درونی را مثل قلب، عضله و سیستم گوارشی را کنترل می کند. این سیستم کاملا بدون اراده و دخالت ما فعالیت می کند. به عنوان مثال، توانایی نفس کشیدن بدون فکر کردن راجع به آن از این نوع می باشد.

تئوری پلی واگال

مشغولیت های خطرناک

سیستم عصبی غیر ارادی ما ( سیستم غیر ارادی که به تنفس، ضربان قلب، گوارش و ترشح بزاق کمک می کند) پیچیده و همیشه مشغول است. علاوه بر انجام این اعمال مهم در بدن مثل نفس کشیدن، پمپاژ قلب و کمک به هضم غذا، این سیستم غیر ارادی همچنین به جستجو، تفسیر و پاسخ به اتفاقات خطرناک کمک می کند.

دو سیستم عصبی جداگانه وجود دارد که همراه با سیستم عصبی غیر ارادی کار می کند و در تشخیص و پاسخ به خطرات به ما کمک می کند:

سیستم عصبی سمپاتیک. این سیستم جسم ما را در مواقع خطر تحریک کرده و وادار به پاسخ می کند. خیلی از واکنش های ما مثل جنگیدن با اتفاقات به دلیل وجود این سیستم عصبی می باشد. این سیستم همچنین مسئول فعال کردن غده فوق کلیه برای ترشح اپینفرین در خون می باشد.

زمانی که ماری می بینیم، سیستم عصبی سمپاتیک ما خطرات پنهانی را تشخیص داده و بدن ما را وادار به پاسخگویی می کند؛ به طوری که با افزایش آدرنالین از جا می پریم و فرار می کنیم.

سیستم عصبی پاراسمپاتیک. این سیستم برای آرام کردن بدن، کنترل انرژی برای آرام کردن ضربان قلب، تنظیم گوارش، و کاهش فشار خون است. این سیستم به سیستم گوارشی و استراحتی نیز شناخته می شود. اگر سیستم تشخیص دهد که موقعیت خطرناک نیست و یا خطر را تشخیص ندهد، بدن با استفاده از سیستم عصبی پاراسمپاتیک شروع به آرام شدن می کند.

عصب واگوس و تئوری پلی واگال

دکتر استیون پورگز مشخصا بر روی یک نوع عصب به نام عصب واگوس مطالعه کرد و تئوری پلی واگال را بیان کرد. عصب واگوس، عصب دهم جمجمه است که بسیار بلند بوده و ابتدای آن در بصل النخاع است. این قسمت در پایین مغز قرار گرفته است که دقیقا بالای جاییست که مغز به نخاع وصل می شود. عصب واگوس دو سمت دارد، قسمت پشتی و جلویی. دو طرف عصب واگوس در طول بدن ما به سمت پایین می آید و پراکندگی وسیعی در عصب های کل بدن دارند.

تئوری پلی واگال

اسکن کردن محیط

از زمانی که متولد شدیم، به طور ذاتی در حال جستجو در محیط اطرافمان برای پیدا کردن امنیت و خطر هستیم. یک کودک به احساس امنیتی که از والدین یا پرستار خود می گیرد، پاسخ می دهد. همانطور که به خطرات، افراد ناشناس و صدای ترسناک واکنش نشان می دهد. ما همیشه در اطرافمان به دنبال امنیت و خطر هستیم.

دکتر پورگز در تئوری پلی واگال توضیح می دهد که پروسه ای در جریان عصبی ما اتفاق می افتد که باعث خواندن خطرات در محیط اطراف می شود. این پروسه روانی و عصبی به اسکن کردن اطلاعات به طور کاملا غیر ارادی می پردازد و در این پروسه، افراد خطرناک بودن یا نبودن موضوع را تشخیص می دهند.

این پروسه مثل سیستم عصبی غیر ارادی کاملا خارج از کنترل ما اتفاق می افتد. همانگونه که برای نفس کشیدن هیچ دستوری به مغزمان نمی دهیم، در مورد تشخیص خطرناک بودن نیز همینگونه است. عصب واگوس در این پروسه روانی باعث ایجاد هیجان نیز می شود.

در این پروسه، هر دو سمت عصب واگوس می تواند محرک باشد. هر دو طرف پشتی و جلویی از راه های مجزایی به اسکن کردن اطلاعات در محیط و ارتباطات اجتماعی پاسخ می دهد. قسمت جلویی عصب واگوس به ارتباطات و محرک های امن پاسخ می دهد. همچنین احساسات فیزیکی و روانی امن به دیگران در جامعه را حمایت می کند.

قسمت پشتی عصب واگوس به خطرات پاسخ می دهد. این پروسه بدون دخالت و آگاهی ما، ما را از خطر دور کرده و از ما حفاظت می کند. در لحظاتی ممکن است خطر شدیدی را تجربه کنیم و کاملا قفل کنیم یا بدنمان یخ کند؛ این نشان می دهد که عصب واگوس پشتی ما شروع به کار کرده است.

تئوری پلی واگال

سیستم عصبی و تئوری پلی واگال

در تئوری پلی واگال، پورگز شرح می دهد که سه مرحله تکاملی برای توسعه سیستم عصبی غیر ارادی وجود دارد. از آنجایی که تعادلی بین فعالیت های سیستم عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک وجود دارد، پورگز توضیح می دهد که سلسله ای از پاسخ های عصبی در سیستم عصبی غیر ارادی ما وجود دارد.

عدم تحرک. از مطالعات قدیمی، پاسخ های عدم تحرک وجود داشت. اگر یادتان باشد، قسمت پشتی عصب واگوس به خطرات شدید پاسخ می داد و ما را از حرکت بازمی داشت. این به این معناست که ما با متوقف شدن، بی حس شدن و خاموش شدن به این ترس ها پاسخ می دهیم. تقریبا از زمانی که سیستم عصبی پاراسمپاتیک شروع به کار می کند، پاسخ های غیر ارادی باعث سرد شدن بدن ما می شود.

تحرک. این پاسخ که از سیستم عصبی سمپاتیک است و همانگونه که به یاد دارید، این سیستم باعث تکان خوردن ما برای مواجهه با خطر است. با ترشح آدرنالین می توانیم از خطر فرار کرده یا با آن مبارزه کنیم. تئوری پلی واگال پیشنهاد می دهد که مرحله بعدی این فرآیند باعث توسعه سلسله تحولی فرد می شود.

مشغولیت اجتماعی. جدیدترین سلسله ای که به پاسخ ها اضافه می شود، در قسمت جلویی عصب واگوس است. همان گونه که به خاطر دارید، این قسمت از عصب واگوس به احساسات و موقعیت های امن و مشغولیت اجتماعی پاسخ می دهد و به ما اجازه می دهد که محکم باشیم و فعالیت عصب واگوس را نیز راحت تر می کند. در این فاصله، می توانیم احساس هایی از قبیل امنیت، آرامش و مشغولیت به انجام کارهای اجتماعی داشته باشیم.

زنجیره پاسخ در زندگی روزانه

همانگونه به امورات زندگی مشغول هستیم، لحظات ناگزیری وجود دارد که احساس امنیت برای خودمان و دیگران داریم  و یا لحظاتی هستند که حس ناراحتی یا خطر می کنیم. تئوری پلی واگال پیشنهاد می دهد که این سرعت برای ما سیال است و می توانیم در مکان های مختلف، زنجیره های پاسخی متنوعی را داشته باشیم.

ممکن است تجربه ما از مشغولیت اجتماعی، سپری کردن زمان در آغوش کسی که دوستش داریم باشد و همزمان در آن روز با پاسخ های حرکتی مربوط به خطر نیز مواجه شویم، مثل حمله سگ، دزدی یا یک درگیری شدید با همکار.

زمان هایی هستند که مغز خطر را شناسایی کرده و در پروسه پاسخ آن، ما را در یک محل نگه داشته و اجازه حرکت به ما نمی دهد. در آن لحظات، بدن ما به احساس خطر و پریشانی پاسخ داده و ما را از حرکت بازمی دارد. قسمت پشتی عصب واگوس تحت تاثیر بوده و ما را در جای خود مثل یک جسم منجمد قفل کرده و بی حسی و فروپاشی درونی را به ما القا می کند.

تئوری پلی واگال

اثر روانی

اگر مشکلات روانی را تجربه کرده باشید، مخصوصا رفتارهایی که باعث عدم تحرک می شود، ممکن است برایتان پیش آمده باشد که در این زمان ها ن توانید صاف حرکت کنید و ناخودآگاه کج راه بروید. البته هدف بدن دور کردن ما از موقعیت های ترسناک است، بنابراین هر اقدامی برای محافظت از ما انجام می گیرد.

فالیت اجتماعی به ما اجازه می دهد تا بیشتر در تعامل با دیگران باشیم و احساس ارتباط و امنیت داشته باشیم. وقتی که بدن سیگنال ناامنی دریافت می کند، شروع به پاسخ دادن می کند. در این مواقع ممکن است واکنش های حرکتی صورت بگیرد و برای امنیت، جسم شما را ملزم به ترک محلی کند که در آن خطر وجود دارد.

کسانی که آسیب های روانی را تجربه کرده اند، باید بدانند که احساس خطر می تواند باعث ایستایی فرد شود. زمانی که این وضعیت های خطر شناسایی می شود، حرکاتی مثل تغییر حالت صورت، خاص شدن تن صدا، یا حرکت خاصی در بدن به وجود می آید که همه ی اینها نوعی راه دفاعی برای حفاظت از بدن می باشد. بدن پاسخ حرکتی را به عنوان یک گزینه انتخاب نمی کند. ممکن است این اطلاعات برای افرادی که دچار آسیب بوده اند، یا از زنجیره پاسخ ها مطلع نیستند، کمی گیج کننده باشد.

تئوری پلی واگال و اتصال

اگرچه عصب واگوس به نقاط مختلف بدن متصل است و در قسمت های زیادی درگیر آن است، یادآوری این نکته مهم است که این سیستم می تواند بر جمجمه تاثیر بگذارد و تن صدا و تغییر حالت صورت را کنترل کند. از آنجایی که خلقت انسان از عجایب است، می توانیم درکی از چگونگی پردازش اطلاعات و ایجاد پاسخ مناسب در برابر این واکنش ها داشته باشیم. همه ما به طور ذاتی به دنبال امنیت، اعتماد، و راحتی در ارتباط با دیگران هستیم و سرنخ هایی را دنبال می کنیم که به ما هشدار خطر را می دهد. همانگونه مردم در کنار یکدیگر امنیت بیشتری تجربه می کنند، می توانند عهد و پیمان سالم تر با یکدیگر داشته و آسیب ها را با یکدیگر تقسیم کنند و صمیمیت را با یکدیگر احساس کنند.