images
می خواهیم در مورد تفاوت سنی در ازدواج بگوییم این عامل چه تاثیراتی روی زندگی مشترک افراد در آینده میگذارد باعث بروز چه مشکلاتی خواهد شد آیا در صورت ازدواج با همسر کوچکتر از خودمان دچار دردسر خواهیم شد یا خیر؟

 انسان در فرآیند رشد از نظر روانی در سنین مختلف دارای ویژگی‌های متفاوت است. روان شناسی کودک با روان‌شناسی نوجوان، جوان و پیر متفاوت است. خصوصیات روانی یک نوجوان با ویژگی‌های روانی یک فرد سالخورده در اکثر زمینه‌ها قابل مقایسه نیست . بنابراین ازدواج یک مرد یا زن سالخورده با یک دختر یا پسر جوان به دلیل تفاوت فاز روانی به سعادت و خوشبختی نمی‌انجامد بنابراین کسانی که قصد ازدواج دارند نباید تحت تاثیر پول، مقام اجتماعی، مقام علمی و سایر امتیازهای ارزشمند، سن همسر آینده‌ی خود را نادیده بگیرد.
آینده‌ی عروس‌های بزرگتر از داماد
حمید رضا رحمانی مشاور خانواده‌ گفت: توصیه می‌شود زن بین یک تا 10 سال کوچک‌تر از مرد باشد دخترها زودتر از پسرها بالغ می‌شوند از طرف دیگر آنها وظایف سخت بارداری، شیردهی و . . .  را بر دوش دارند و زودتر از مردها شکسته می‌شوند پس برای ایجاد برابر میان زن و مرد، در این مورد بهتر است زن کوچک‌تر از مرد باشد از طرف دیگر تفاوت سنی بیشتر از 10 سال هم میان زن و مرد مناسب نیست، چون هر دهه از زندگی انسان دوره‌ی خاصی است و ویژگی‌ها، شرایط و نیازهای ویژه‌ای را دارد که منحصر به آن دوره است. دو نفر با تفاوت زیاد در دو مرحله متفاوت از زندگی هستند و نیازها و ویژگی‌های آها متفاوت است.
مرغی که یک پا دارد
اما وقتی پسر جوان مرغش یک پا داشته باشد و به هر نحو خواستار دختری پولدار باشد که از خودچند سالی بزرگتر است 2 حالت پیش می‌آید: یا زن حاکم خانواده می‌شود و یا این مرد است که از قدرت برخوردار است زیرا مردی که با توجه به شرایط اقتصادی زن ازدواج کرده است. برنامه ریزی می‌کند که چگونه از آن استفاده کند.
در چنین شرایطی معمولا جوان بودن خود را بهانه‌ای برای اخاذی قرارمی‌دهد و زن نیز کوتاه می‌آید.
حتی اگر پسری عاشقانه دختری بزرگتر از خود را بدون هیچ دلیل مالی و مقامی و مادی برای ازدواج با خود انتخاب کند باید این را در نظر داشته باشد که سن بحرانی مردان 35 تا 40 سالگی است در این سن برای مردان سوال ایجاد می شود که تا این سن زنی که می‌خواستند و زندگی و کاری که از قبل خواستارش بودن را دارند؟ آیا از زندگی خود لذت برده‌اند؟ و اگر به جواب مثبت در میان سوالات ایجاد شده در ذهنشان نرسند و زنی با چهره‌ی شکسته و کم انرژی داشته باشند که نیازهای روانی و جنسی آنها را بر طرف نکند امکان منحرف شدن و گرایش به افراد دیگر در وی زیاد خواهد شد که عاقبت آن متعاقبا بد فرجام است.
غیر از جنبه‌ی روانی، جنبه‌ی فیزیولوژیکی از عواملی است که تفاوت سنی بر این دو جنبه بی‌تاثیر نیست.
علاوه بر جنبه‌های روانی، ارضای غرائز جنسی خود مسئله مهمی است. همسری که توانایی عمل جنسی او کاهش یافته و ازدواج وی با همسر جوان بیشتر جنبه صحبت و دیدار دارد،‌قادر نیست به غرایز جنسی خود پاسخ دهد واقعیت امر چنین است جوانی که در کنار پیری نیاز به ارضای غرائز جنسی دارد جز ملال و سرخوردگی در ازدواج چیز دیگری نصیبش نمی‌شود بنابراین چنین ازدواجی به هیچ وجه فرجام خوبی نخواهد داشت و پایانش فساد و انحراف یا دلمردگی و آرزوی نجات از این بحران خواهدبود.
بدفرجامی های ازدواج با اختلاف سن‌های جوانان امروز
دکتر فدوی روانپزشک خانواده در همین راستا افزود: سن ازدواج در شرایط جغرافیایی و اقلیمی مختلف متفاوت است. معمولا در مناطق سرد و کوهستانی بالا و در مناطق گرم سن بلوغ و ازدواج پایین تر است. اما مسئله‌ی مهم بلوغ فرددر سنی خاص نیست مهم این است که دختر و پسر احساس کنند از نظر روانی و فیزیولوژیکی نیاز به ازدواج دارند.
از آنها که زمان تشخیص ازدواج در جوانان تازه بالغ شده دشوار است در این مورد راهنمایی پدر و مادر و مشاور خانواده ضروری است.
وی افزود: معمولا چون دختران از نظر رشد بدنی و روانی از پسران جلوترند و رشد آنان سریع‌تر است زودتر بالغ و برای ازدواج آماده می‌شوند به همین علت در اسلام سن تکلیف دختران 9 و در پسران 15 سال است.
وی اظهار داشت: ولی این بدان معنانیست که دختر 9 ساله باید الزاما ازدواج کند ازدواج زمانی واجب است که شرایط آن از نظر فیزیولوژیکی، روانی، فرهنگی و اقتصادی فراهم باشد و چنانچه انجام نگیرد فرد به گناه بیفتد درایران به طور عرف اکثر دختران بین 18 تا 25 سال ازدواج می‌کنند پسران بین 25 تا 30 و گاه 35 سالگی ازدواج می‌کنند اما امروزه سن ازدواج و اختلاف سنی در جوانان ایران به گونه‌ای شده که گاها سن عروس بزرگ‌تر از داماد است و متعاقبا عواقبی نافرجام دارد.
وی بیان کرد: هر چند در هر امری آشنا وجود دارد این به آن معنی نیست که تمام ازدواج  هایی که با اختلاف سنی نامناسب و نامعقول صورت می‌گیرد سرانجام آن نافرجام باشد. چرا که گاهی پسر با وجود سن پایین‌تر و یا دختر با وجود سن بالاتر از نظر ظاهری و یا حتی روحی و روانی هم سطح هستند و پسرمی‌تواند به همسرش احساس امنیت دهد و تکیه‌گاهی محکم برای او باشد و دختر با وجود سن بالاتر از همسرش او را به عنوان تکیه گاه می‌پذیرد و رفتار و کردار و منش او باعث دلگرمی وی می‌شود.
توجه داشته باشید در صورت بزرگ‌تر بودن زن، آسیب‌هایی که ممکن است بروز کنند عبارتند از:
1- جابجایی یا تغییر نقش از همسری به «والد- فرزند» یا «معلم- شاگرد». یعنی زن با سن بالاتر از مرد چون خود را پخته‌تر، باتجربه‌تر و عاقل‌تر از مرد کم‌سن و سال می‌‌‌داند (که می‌‌تواند نگاه درستی هم باشد) در طول زمان با تغییر نگاه همسری به نگاه مادری، شروع به نصیحت، اندرز، سرزنش و آموزش شوهر خود می‌کند و در عین حال ممکن است یکی از این اتفاق‌ها بیفتد: گاهی زن دچار خستگی، درماندگی و استیصال می‌‌شود چون شوهر در حال مبارزه و حل مشکلاتی است که زن آن را قبل‌تر به نوعی تجربه کرده و برخی رفتارها، ناپختگی‌ها و حتی خطرکردن‌های معقول مرد برایش جذاب نیست و حتی او را به نوعی بی‌مسئولیت تصور می‌‌کند. در برخی موارد، مرد برای حفظ اقتدار مردانه، شروع به مقابله و ایستادگی در مقابل همسرش می‌کند طوری که حتی شاید نظرهای پخته و منطقی او را هم نپذیرد و محیط پرتنشی ایجاد کند. برخی زنان هم در ازدواج دنبال تکیه‌گاه مطمئن و عاقلی هستند که احتمالا نمی‌‌توانند این حس را از همسری که تصور می‌‌کنند ناپخته است، بگیرند.
2- اگر ازدواج بر مبنای توان اقتصادی زن انجام شده باشد، چند حالت ممکن است پیش بیایید؛ زن احساس عشق واقعی از مرد نگیرد، زن به خاطر مسئولیت امور مالی، دچار فرسودگی جسمی‌‌ و روانی شود و رابطه به تعارض کشیده شود، زن عامل اقتصادی را وسیله‌ای برای حفظ تسلط یا زن‌سالاری قرار دهد که اگر با شخصیت مرد سازگار نباشد، شرایط بحرانی ایجاد خواهدشد.
البته بعضی مردها، مخصوصا مردان وابسته یا کسانی که همیشه دنبال مادر حامی‌‌ یا فرد حامی‌‌ در زندگی خود بوده‌اند یا از لحاظ مالی وضعیت چندان مطلوبی ندارند و به دنبال برآورده شدن آرزوهایشان هستند، این وضعیت را احتمالا با رضایت می‌پذیرند.
3- اگر ازدواج با تصور تغییر کردن و خود را وفق دادن انجام شده باشد؛ این اشتباه رایج وجود دارد که افراد، مخصوصا خانم‌ها فکر می‌‌کنند با تزریق عشق و محبت و علاقه می‌‌‌توانند طرف مقابل را تغییر دهند که به‌هیچ‌وجه درست نیست. در بیشتر موارد این رفتار باعث بروز تغییرات ماندگار و نهادینه در طرف مقابل نمی‌‌‌شود. از طرفی، دور شدن از خود واقعی و خود را مطلوب دیگری کردن، بالاخره به‌تدریج باعث نارضایتی از خود می‌شود و کم‌کم تنش و بحران با بازگشت به خود واقعی ایجاد خواهد شد.
4- اگر ازدواج بر پایه عشق و دوستی بنا شده باشد، باز هم نمی‌‌شود روی آن حساب باز کرد چون عشق در طول زمان تمایل بیشتر به کمرنگ‌تر شدن به دلیل شناخت بیشتر از هم و دیدن تفاوت‌ها دارد. علاوه بر این، عشق هیچ سیر ثابت و مشخصی ندارد و می‌‌تواند در طول زمان نوسان داشته باشد. از طرفی، عشق برای زندگی لازم است ولی کافی نیست و باید عوامل دیگر هم تا حد ممکن هماهنگ باشند.
باشگاه خبرنگاران