وقتی شخصی را نمی شناسید و یا کاری را برای بار اول انجام می دهید ، اینکه شک کنید و یا حس بی اعتمادی داشته باشید کاملا عادی است. اما گاهی برخی از افراد نسبت به اشخاصی که شناخت کامل به آنها دارند نیز حس بی اعتمادی دارند …
شک نوعی اختلال وسواسی است که گاه فرد را گرفتار رفتارهای غیرعادی و جنون آمیز می کند. فرد شکاک همواره خود را در معرض خطر می بیند و حالت فرد تحت تعقیب را دارد و عاشق تعبیر «همه از پشت خنجر می زنند» است! معاشرت با فرد شکاک و بی اعتماد، حقیقتاً غیرقابل تحمل و آزاردهنده است، زیرا این افراد بی عاطفه اند و نمی توانند با دیگران رابطه عاطفی پایداری را برقرار کنند. این اختلال گاه شدت می یابد و شخص، کج خیال و بدبین و به اصطلاح پارانوئید می شود. این افراد دائم مانند خانم مارپل دنبال قاتل یا قاتلین می گردند و ذره بینی به اندازه کره زمین در دست گرفته اند تا موارد مشکوک را کشف کنند، پرده از خیانت و بی وفایی این و آن بردارند و به هر کسی که دستشان می رسد، تهمت بزنند.
در نگاه آن ها هر حرکت کوچکی مدرک خیانت است و دنیا پر از گرگ هایی است که هر لحظه درصددند آن ها را بدرند! در این افراد نشانی از بخشش و مهربانی وجود ندارد، دائم رفتار و گفتار دیگران را تعبیر سوء می کنند، به هیچ کس اعتماد ندارند، هر مطلب ساده ای در نظر آنان یک توطئه بزرگ است، با همه درگیرند، صمیمیت و شادمانی را نمی شناسند، دوست و همراهی ندارند و خدا نکند صاحب پست و مقام هم بشوند. آن وقت است که روز زیردستان خود را سیاه می کنند. همواره دیواری از ترس بین این افراد و دیگران وجود دارد، هیچ کس را دوست ندارند و دیگران هم نمی توانند آن ها را تحمل کنند. به علت تهمت زدن های ناروا به دیگران، پیوسته با همه درگیر می شوند. عاشق شکایت و کلانتری و دادگاه هستند و بیشتر عمرشان را در محاکم مختلف سپری می کنند. بیماری شک در میان زنان شایع تر است در هر حرف ساده ای دنبال سرزنش و توهین می گردند، اشتباهات دیگران را هرگز فراموش نمی کنند، مسائلی را که می توان به سادگی نادیده گرفت، بزرگ می کنند و دنبال تلافی کردن هستند. این افراد غالباً هنگامی برای درمان مراجعه می کنند که اضطراب و افسردگی آن ها شدت پیدا کرده است و معمولاً هم به علت همان بی اعتمادی و شک، درمان را نصفه نیمه رها می کنند.
اطرافیان بیمار از آنجا که کلافه و خسته می شوند، سعی می کنند داروهای آن ها را به شکلی به خوردشان بدهند، اما این شیوه قابل ادامه نیست و در صورتی که بیمار متوجه شود، شک و بی اعتمادی او بیشتر می شود. یگانه راه درمان شک و سوءظن، درمان تخصصی روان درمانی است تا ریشه های بدبینی، احساس حقارت، احساس ناامنی و بی کفایتی بیمار شناسایی و با حوصله و در زمانی نسبتاً طولانی درمان شود. در این فرآیند ممکن است استفاده از دارو هم لازم باشد. از آنجا که افراد شکاک علاقه ای به ارتباط با دیگران ندارند و در صورت ایجاد رابطه، شور و احساسی از خود نشان نمی دهند و بیشتر به دنبال تنهایی و گوشه نشینی هستند..
شاید یکی از راه های اولیه برای شروع درمان، تشویق آن ها به نوشتن، موسیقی، نقاشی یا هر هنر دیگری باشد که در ابتدای امر نیازی به تماس مستقیم با دیگران ندارند. بیمار از این طریق می تواند احساسات، ترس ها، نگرانی ها و عقده های خود را بیرون بریزد، بی آن که به کسی صدمه بزند. از سوی دیگر این نوع روان درمانی فردی معمولاً یگانه روشی است که این نوع بیماران می توانند تحمل کنند. هنر قادر است احساسات بیمار را برانگیزد و به تدریج در او شور و شوق پدید بیاورد.
مرحله دوم شناخت اعضای خانواده بیمار از مشکل اوست که موجب می شود بهتر بتوانند او را تحمل کنند. توقع تحمل چنین بیماری آزاردهنده ای از سوی دیگرانی که خبر از وضع بیمار ندارند، توقع بی جایی است، اما اگر اعضای خانواده به درستی توجیه شوند و در جریان این بیماری و عواقب شوم آن قرار بگیرند و حقیقتاً باور کنند که فرد شکاک و بی اعتماد به دیگران، بیمار است، به طور قطع بهتر می توانند به او کمک کنند. پس از آن که بیمار به تدریج ارتباط با خود و جهان پیرامون خود را درک کرد و به مرحله ای رسید که می شود او را کم و بیش تحمل کرد، حالا می توان با حوصله و کم کم مهارت های اجتماعی از قبیل ارتباط سالم با دیگران را شروع کرد.
روان درمانی راه حل غلبه بر شکاکی
راه حل های درمان بی اعتمادی
سلام
2ماهی هست ک عقد کردم هنوز چندماهی مونده ک اردواج کنیم زنم دانشگاه درس میخونه و ترم 3 هستش و 4 روز هفته پیشم نیست ک روزای اول واقعا مجنوش بودم الان چند روزی هستش ک هیچ حسی بهش ندارم البته تا الان بهش نگفتم چون وقتی پیشش هستم خوبم ولی وقتی ازش فاصله میگیرم این حالت میشم مثلا بدبینی یا شک نیست ولی چند مورد اذیتم میکنه اولیش قدش هست و دومی لاغری اون
قدش 40 سانتی ازم کوچیکتر و لاغریش بیش از اندازه هست خواهشا جوابمو بدین جایی هستم ک دکتر یا روانشناس نزدیک نیست اگه زحمتی نیست اینجا لطف کنید بگید
سلام مشکل شما در حال حاضر فقط با ظاهر ایشان می باشد ؟
سلام.خوشحال میشم اگه جواب بدید.من پسر 19 ساله هستم و شدیدا به وین بیماری مبتلا هستم.به هیچ کس اعتماد ندارم وهمه رو بد میبینم و اونایی که قبلا میشناختم رو سعی میکنم به کوچیک ترین مسئله از شون جداشم.و همیشه ترس دارم که تو روابطم با دیگران شکست بخورم و همین مسئله باعث شده گوشه گیر بشم.ترس دارم که حتی به والدینم هم اعتماد نداشته باشمکه البته کم کم دارم همینجور میشم هر کس رو میشناسم اول بدیهاش یادم میاد بعد سعی میکنم رابطم با هاش قطع کنم.خداوکیلی یه راهی پیشم بزارید خودمم نمیدونم چه کار کنم
سلام دوست عزیز.شما باید چند جلسه حضوری با مشاور مشورت کنید
سلام وقت بخیر من شدیدا به یک مشاور غیر حضوری نیاز دار در این زمینه بد جوری شکاکم و شدیدا اطرافیانم رو ناراحت میکنم
باسلام . دختری هستم ۱۷ ساله ک ۲ ساله با پسر عمم ازدواج کردم .. ی سال اول زندگیمون همه چی خوب بود ولی تازگیا خیلی بهش شک دارم .. خودم مطمئنم ک اهل خیانت و این کارا نیست ولی فکر و خیالای الکی داره ازارم میده .. جوری شده ک وقتی با خاهرشم میحرفه من بدم میاد .. یا یه روز خاهرش زنگیده بود بهش ۲۰ دقیقه باهم صحبت میکردن من میخاستم خودکشی کنم اصن .. البته اینم بگم از این خاهرش متنفرم چون مدام تو زندگی ما دخالت میکنه و سرک میکشه ی جورایی میخاد شوهرمو به طرف خودش بکشونه .. مدام گوشیشو چک میکنم و ازش بازجویی میکنم .. خودمم ازین کارام ناراحتم ولی چ کنم نمیتونم رو خودم کنترل داشته باشم
سلام مطلب زیر را مطالعه فرمایید و برای بهبود رابطه و زندگی مشترک به روانشناس مراجعه فرمایید
راه حلی برای درمان شکاکی و بی اعتمادی
سلام من شديدا به اين بيماري مبتلام و به عالمو ادم مشكوكم به هيچ كس اعتماد ندارم تمام رابطه هاي بخصوص عاطفيم. سريع بهم ميخوره حس ميكنم همه دارن دروغ ميگن دارن بهم خيانت ميكنن دير جواب زنگ رو بدن ميگم لابد با كسي هستن و تو بهترين جاي رابطه بدون هيچ علتي حس ميكنم طرف با كس ديگس تو زندگيش كنكاش ميكنم دنبال يه سرنخ واسه اثبات دروغو خيانتش همرو كلافه ميكنم و خودم كلافه ميشم خودخوري گريه …
با سلام با مراجعه به پزشک متخصص امیدوارم مشکل حل شود
سلام آقای دکتر من دختری هستم که همه بهم میگن خیلی ساده و مهربونم با شخصی ۵سال دوست بودیم به صورتی که خانواده ها در جریان بودند هر سال سر یه مساله منو ترک میکرد و بعد چند ماه بر میگشتو با گریه طلب بخشش و برگشتن به رابطه میکرد و بارها پای ازدواج همه چیو بهم میزد و منم میبخشیدم در سال اخیر ۲بار خیانت کرد بهم بار اول بخشیدم اما بعد خیانتو بازهم تکرار کرد اما به صدرتی که مخفی کاری میکردو با نقشه پیش میرفت خلاصه خیلی عذاب کشیدم اما خودم ۵ماهه رابطه رو تموم کردم و مصممم که دیگه نمیخوام باشه و علاقه هم ندارم بهش .
مشکل من اینه که به شدت بی اعتماد شدم و حتی نمیتونم امیدوار باشم که در آینده ازدواج عاشقانه ای داشته باشم همش میترسم که اگه در آینده طرف مقایلم مثل اون باشه و کلا بد بین شدم با اینکه ۲ ساله خارج از کشور زندگی میکنم و میدونم موقعیتهای خوبی برام پیش میاد ولی سخته برام اعتماد کردن ممنون میشم اگر راهنماییم کنید چون اینجا دسترسی به مشاور فارسی زبان ندارم ممنون
سلام لطفا مطلب زیر را مطالعه فرمایید
پیامدهای بد بین بودن و راههای رفع آن
سلام من به گذشته ی جنسی نامزدم شک دارم
داغونم همش فکرو خیال میکنم
خودش حتی قسم خورده که چیزی نبوده
اما من حس میکنم که یجای کار میلنگه
و دنبال اینم که بفهمم دروغ گفته
من دلم میخواد خودش بهم بگه
با سلام پیشنهاد می کنیم چنین موضوعی را با یک مشاور روانشناس در میان بگذارید.
سلام خسته نباشید من حدود یک ماه هست با یه خانوم ازدواج کردم زیاد به رفتار هاش دقت میکنم وقتی باهمیم هم اصلا دوس نداره زیاد حرف بزنه و آدم کم حرفیه ولی من .ولی ابراز احساسات در حد معمول به بالایی داره ولی در زمانی ک از هم دوریم سعی میکنم با محبت باهاش رفتار کنم ولی حس میکنم گذشته اون براش تاثیر گذاشته و شک و تردید به من دست میده چون الانم در یه شهر دیگه درس می خونه نمیدونم از چه دری وارد بشم تا باهام راحت بشه و هیچ فکری منفی هم ب من دست نده . ممنون میشم راهنمایی کنین
سلام لطفا مطلب زیر را مطالعه فرمایید
پیامدهای بد بین بودن و راههای رفع آن