هنگامی که مرگ سیاه از طریق شهرها در قرون وسطی شایع شد، هیچ کس نمی دانست دقیقا چطور یا چرا این بیماری شدید گسترش یافت. پس از چند نسل، ما متوجه شدیم که کک موش و باکتری مقصر هستند. این یک نقطه عطفی از زمان، برای قدرت علم بود. چندین قرن پس از آن، علم هر روز به بررسی سوالات دشوار و ناخوشایند ادامه می دهد. با این حال که حتی با ذهنهای درخشان و از طریق یک شبکه کامپیوتری با سراسر جهان همگام می شویم، هنوز هم تمام پاسخها را نداریم. در واقع، برخی افراد ممکن است استدلال کنند که ما در حال حاضر فقط در حال یادگیری پرسیدن، برای سوالات واقعا بزرگ هستیم.

پس از مرگ ما چه اتفاقی می افتد؟ چگونه زندگی های زیادی در سیاره ما ظاهر می شود، حال آنکه سایر سیارات به هیچ وجه از هیچ نوع گونه ای گذر نکرده اند؟ چه کسی، ریسمان جهان ما را می کشد؟ آیا می شود قسمتی از خداوند نیرومند را در کنترل داشت و یا آیا اصول فیزیکی و ریاضی، موتور وجود ما را به حرکت در می آورند؟

گاهی اوقات، پس از قرن ها گام نادرست، ما انسان ها در نهایت به پاسخ های واقعی برای سوالات واقعی، مانند اینکه چرا بیماری ها گسترش یافته است، دست پیدا می کنیم. در زمانهای دیگر، ما در درون تاریکی جهل خودمان قرار داریم و تعجب می کنیم که واقعا هرکدام از اینها به چه معنی است.

در بعضی موارد، این سوالات آنقدر دشوار است که حتی فرزندان فرزندان ما هنوز هم برای پاسخ به آن تلاش می کنند. اما بشریت همیشه تلاش خواهد کرد.

1- چرا ما رویا می بینیم؟

دانشمندان و کارشناسان خواب می دانند که مردم به طور معمول رویا می بینند. به طور معمول، شما در جریان حرکت سریع چشم (REM) یا بخشی از چرخه خواب خود، رویا می بینید. شما می توانید ببینید که یک فرد (یا حتی گربه یا سگ خود را) در حال تجربه خواب REM است، زیرا چشم خود را به عقب خم می کند و بدن آنها نیز ممکن است درحال تکان خوردن باشد.

الگوهای الکتریکی مغز در این مرحله درست مانند زمانی که بیدار می شوید، بسیار فعال هستند. اما محققان واقعا نمی دانند که چرا شما رویا می بینید. این ممکن است یک راه از بازتاب تنش یا رها کردن آن از زندگی روزمره باشد، یا حتی یک روش ناخودآگاه برای این که به شما کمک کند تا تجربیات چالش انگیز را حل کنید. این می تواند راهی باشد که ذهن شما، خود را از تهدیدات و خطرات محافظت کند.

این می تواند یک روش بیوشیمیایی برای مغز شما باشد تا اطلاعات کوتاه و یا بلندمدت را ذخیره، مرتب سازی یا پرونده سازی کند. شاید رویاها راهی برای ادغام تجارب گذشته و حال شما باشند تا شما را برای آینده آماده سازند و مانند فولادتان کنند. صرف نظر از هدف آنها می شود گفت که رویاها، سنگ بنای تجربه انسانی است. آنها ما را سرگرم می کنند و ما را تحریک می کنند و به عنوان یک یادآور به ما خدمت می کنند تا بدانیم که دنیای درونی ما به همان اندازه دنیای بیرونی در اطراف ما، عمیق و عجیب و غریب است.

 

2- چگونه میتوانیم سرطان را حذف کنیم؟

سرطان یک ترس شدید شایع انسانی است. هر سال بیش از نیم میلیون نفر، فقط در ایالات متحده به دلیل ابتلا به سرطان های مختلف، می میرند. با این حال آشنایی با آن، این بیماری را کمتر ترسناک نمی کند. سرطان اشکال بسیاری دارد و بسیاری از قسمت های بدن را تحت تاثیر قرار می دهد، اما انگ و نشانه این بیماری ها، تکرار سلول های غیر قابل کنترل است.
تومورها توسعه و گسترش می یابند، بدن را فاسد می کنند و باعث مرگ می شوند. این رشد به دلیل آسیب DNA اتفاق می افتد. البته DNA، دستورالعملی برای تمام توابع بدن، از جمله رشد سلول فراهم می کند. این آسیب ممکن است به دلیل عوامل خاصی از شیوه زندگی خاص، مانند قرار گرفتن در معرض آفتاب، سیگار کشیدن و یا قرار گرفتن در معرض مواد شیمیایی سرطانزا اتفاق بیفتد.
بیش از یک سوم سرطان ها، با برخی برآوردها و با اجتناب از عادات های سرطان زا، می تواند پیشگیری شود. با این حال، انتخاب های ما در زندگی، تنها بخشی از این معادله است.
عوامل دیگری نیز نقش دارند. بسیاری از افراد از والدین خود DNA مضر را به ارث می برند و حتی اگر زندگی کاملا سالمی داشته باشند، برای ایجاد نوع خاصی از سرطان مستعد هستند. متغیرهای بی شمار و آرایش ژنتیکی منحصر به فرد انسانها، گاهی برخی دانشمندان را شگفت زده می کند که ما درمانی برای هرنوع از سرطان داریم. فقط میتوان گفت که حملات زیست محیطی و ناهنجاری های بدنی دقیق زیادی برای هریک گلوله جادویی برای حمله وجود دارد.

خبر خوب این است که چشم انداز ما و درمان سرطان ها در حال تکامل است. هر ساله، ما جنبه های جدیدی از بیماری را درک می کنیم. درمانها همچنان بهبود می یابند، درد کاهش می یابد و کیفیت زندگی اضافه می شود. بنابراین اگرچه ما ممکن است هرگز نتوانیم سرطان را به طور کامل شکست دهیم، اما به ضرب و شتم آن ادامه می دهیم، زندگی خود را بهتر می کنیم و آن را کمتر ترسناک تشخیص می دهیم.

3- وقتی شما می میرید، چه اتفاقی می افتد؟

هر فردی بر روی این سیاره ،ایده ای بهتری از آنچه که پس از مرگ آنها اتفاق می افتد، می خواهد و میلیاردها نفر هستند که درهرصورت جوابی برای این سوال دارند. متأسفانه، آنها نمی توانند در مورد جواب هایشان به ما بگویند، زیرا همه آنها مرده اند.

موضوع زندگی پس از مرگ یا فقدان آن، یکی از قدیمی ترین پرسش های بشریت است. آیا ما همگی در سعادت جاویدان فرو می رویم؟ آیا بدی درمیان ما، ما را به گودال جهنم سرازیر خواهدکرد؟ آیا زمانی که دوران بدن ما سپری شده است، فقط هوشیاری ما ناپدید می شود؟ یا همه ما به عنوان کرگدن های عصبانی یا گربه های پشمالو تجدید حیات می شویم؟

دانشمندان مراحل اولیه مرگ را درک می کنند. آنها می دانند که بدن انسان چگونه شروع به خاموش شدن می کند. مانند زمان باز کردن یک فروشگاه، که توسط یک دستگاه خودکار، چراغهای فروشگاه یکی یکی روشن میشود تا همه فروشگاه را روشن سازد،سلول های بدن شما شروع به چشمک زدن می کنند، یکی یکی شروع به خاموش شدن می کنند، تا زمانی که قلب و مغز شما فعالیت خودرا متوقف کنند.

با این وجود، پس از اینکه مغز شما خاموش شد، هنوز یک رمز و راز کامل است. بسیاری از افرادی که تجربیات نزدیک به مرگ داشته و سپس به زندگی باز می گردند، در مورد تونل های نور یا بازگوکننده های روشنی از وقایع زندگی یا صحبت با افرادی که دوستشان داشته و از بین رفته اند، سخن می گویند.

تمام این تجربیات می تواند منشا بیولوژیکی داشته باشد، شاید ناشی از کمبود اکسیژن یا نوسانات بیوشیمی رام نشده باشد. سوالات زیادی درمورد تجربیات پس از مرگ که با آن روبرو می شویم، وجود دارد، سوالاتی که ممکن نیست هیچگاه به آن پاسخی داده شود. ما میل خود را برای همه چیز این شگفتی از دست می دهیم: “جستجو برای نوعی از معنی در مرگ”.

 

4- آیا ما در جهان تنها هستیم؟

بعضی ممکن است فکر کنند ما تنها گونه زندگی هوشمند در جهان هستیم. اگر این گونه باشد، جهان به طرز غیر قابل تصوری تنها است. محققان دیگر می گویند تقریبا هیچ راهی وجود ندارد که زمین تنها مرکز فرماندهی زندگی باشد، 40 میلیارد سیاره قابل سکونت فقط در کهکشان ما وجود دارد. زندگی بیگانه، به طرز بسیار بالقوه ای ترسناک است.

برخی از شرایط لازم برای به وجود آمدن زندگی وجود دارد. نه تنها یک سیاره نیاز به ترکیب مناسب عناصر و شرایط دارد، بلکه باید جرقه ای وجود داشته باشد که باعث ایجاد موجودات زنده بشود. سپس البته، این موجودات باید به طریقی به موجوداتی با هوش تبدیل شوند.

حتی با علوم انسانی مدرن، ساده ترین شکل زندگی در سیاره ما، هنوز یک گرمی بسیار پیچیده ای از واکنش های شیمیایی و سلول ها است. ما واقعا نمی فهمیم که چگونه آنها ظهور می کنند، تکامل یافته و دریک محدوده فوق العاده متنوع از شرایط محیطی، زنده می مانند. این امر یافتن، شناسایی و ارتباط با موجودات بیگانه را بسیار پیچیده می کند.

به رغم این چالش ها، محققان در ناسا فکر می کنند که ما در چند دهه آینده شاهد رد پایی از زندگی خواهیم بود. تلسکوپ های قوی تر می توانند یک کلید برای یافتن آن باشند. یا می تواند این باشد که زندگی در اینجا فقط یک منحنی آماری است، تصادفی از نوع خارق العاده. با این حال ما می دانیم که آب و گازهای مشابه و عناصر در بسیاری از سیارات دیگر وجود دارد.

اگر ما همچنان بررسی کنیم و این اتفاق بیافتد که حتی شواهدی از قبیل باقی مانده های فسیل شده یا باکتری های کوچک را پیدا کنیم، به نظر می رسد احتمال بیشتری برای این وجود دارد که جایی در میان ستاره ها هست که گونه دیگری نیز به آسمان ها نگاه می کند و همچنین همسایگان بالقوه ای وجود دارند که در باره جای دیگری در جهان تفکر می کنند.

5- آگاهی از کجا می آید؟

ما انسان ها از محیط اطرافمان و از خودمان آگاهیم. ذهن ما پر است از مکالمات درونی و سوالاتی در مورد اینکه ما که هستیم و هدف ما در جهان چیست. تا آنجا که می دانیم، ما تنها موجودات با این نوع آگاهی فعال هستیم. ما همچنین هیچ ایده ای درمورد این که این آگاهی از کجا می آید، نداریم.البته مغز ما کامپیوتر مرکزی بدن ماست، توابع بیولوژیکی را کنترل کرده و به ما در یافتن راه حل همه ی حلقه ها و موانع زندگی ما کمک می کند.

اسکن مغز نشان می دهد که چگونه مغز ما به طرز باورنکردنی فعال است، مثل سوسو زدن نوری با فعالیت مداوم مانند یک شبکه دیجیتال متراکم، و در عین حال بسیار پیچیده، به وسیله 100 میلیارد سلول عصبی ما بی وقفه فعالیت می کند. اما مغز، ذهن نیست.

فعالیت الکتریکی توضیح نمی دهد که چگونه یک ماده فیزیکی مانند مغز، می تواند یک شرایط غیر فیزیکی مانند هوشیاری را ایجاد کند. بعضی از ادیان، آگاهی را به عنوان یک هدیه از طرف خدا تعریف می کنند، که در بدن ما تعبیه شده است تا ما را از طریق این جهان هدایت کند.

دانشمندان بیشتر به سمت ریشه های بیولوژیکی می اندیشند؛ آنها آگاهی را به عنوان مجموعه ای از فرایندهای بیولوژیکی می بینند که به تفکر پیچیده تر می رسند و در نهایت به خودآگاهی می انجامد.دانشمندان ثابت کرده اند که حیواناتی مانند سگ ها، اغلب به طورقطع آگاهی دارند، اما این سطح آگاهی، کمتر از سطح انسانی و یا متفاوت با انسان است.