اغلب مواقع از والدين مي‌شنويم که مي‌گويند، دخترم بدخلق و کم‌حوصله است، نمي‌دانم چه اشتباهي مرتکب شده‌ام؟ توانايي پسرم از دخترم بيشتر است ، اما دخترم موفق‌تر از اوست، فرزند کوچک من خيلي شلوغ است و به حرفم‌ گوش نمي‌کند ولي ساير فرزندانم چنين نيستند، من با همه فرزندانم برخوردي يکسان دارم ولي نمي‌دانم چرا يکي از آن‌ها ناراضي است و ما را دچار مشکل مي‌کند؟
 سؤالاتی از اين قبيل، اغلب موجب مي‌شوند تا والدين از خود بپرسند چه اشتباهي مرتکب شده‌ايم؟ بسياري از رفتارهاي دوران بلوغ الزاماً با نحوه برخورد والدين با فرزندانشان ارتباط ندارد، زيرا برخي از رفتارها ویژه‌ی سنين نوجواني هستند.
عوامل محيطي تأثيري مهم در تغيير و يا تعديل رفتارها دارند اما متأسفانه برخي از کارشناسان، رفتار پدر و مادر را تنها عامل مؤثر در رفتار فرزندانشان مي‌شمارند، طبيعي است که رفتار والدين بر رفتار کودکان تأثير دارد اما نمي‌توان والدين را مسئول رفتار فرزندانشان دانست.
 برخي از نوجوانان مي‌توانند زندگي والدين خود را فلج کنند و همان‌طور که والدين در رشد و سلامت فرزندان خود تأثير دارند، فرزندان نيز در رفتار و سرنوشت خانواده‌ی خود مؤثرند.
قبلاً تصور می‌شد شرايط محيطي عاملي تعيين‌کننده در شکل‌گيري شخصيت و رفتار انسان‌هاست، به‌مرورزمان روشن شد که چيزهاي زيادي وجود دارند که ما نمي‌دانيم، از جمله اين که وراثت نيز نقشي ارزنده در تعيين شخصيت افراد دارد.
 شرايط محيطي در شکل‌گيري شخصيت موثر است ولي کودکاني وجود دارند که شخصيت خود را در همان سنين کودکي نشان مي‌دهند، مثلاً عده‌اي از همان دوران کودکي پافشاري مي‌کنند به‌طوري که در 18 ماهگي کارهاي خود را، اعم از لباس پوشيدن و حمام رفتن، انجام مي‌دهند و پوشاک و نوع غذا را خود انتخاب مي‌کنند ولي کودکاني نيز هستند که وابستگي شديدي به والدين دارند و تا 18 سالگي نيز ممکن است از والدين‌شان براي لباس پوشيدن کمک بخواهند.
طرز تفکر، احساسات و رفتار همه کودکان يکسان نيست، يکي ممکن است بگويد دختر کوچک من خيلي برون‌گراست و با هر کسي صحبت مي‌کند برعکس، پسر بزرگ‌تر من خجالتي و حساس است و کم‌تر حرف مي‌زند.
 با وجود اين‌که بسياري از والدين به تفاوت ميان فرزندان‌شان آگاهند، اما اغلب روشي يکسان را براي همه آن‌ها به‌کار مي‌برند مثلاً اگر به کسي بگوييد «تو خيلي چاق شده‌اي» از اين برخورد ناراحت مي‌شود ولي ديگري مي‌خندد و به شوخي مي‌گذراند، بنابراين روش برخورد با افراد، بايد متناسب با شخصيتي که دارند، متفاوت باشد اين اصل را بايد در برخورد با فرزندان خود نيز رعايت کنيم.
 اگر روش تربيتي شما در مورد برخي از فرزندانتان موثر باشد ولي در مورد برخي ديگر موفق نباشد، نقص از روش شما نيست، بلکه روش شما براي برخي کودکان مناسب و براي برخي ديگر نامناسب است.
بايد متناسب با شخصيت فرزندانتان، شيوه‌هايي متفاوت به‌کار ببريد، هر چه شيوه‌هاي شما متنوع‌تر باشد، امکان موفقيت شما بيشتر خواهد شد.
آيا يک کودک، با يک شخصيت از قبل تعيين شده متولد مي‌شود و يا شخصيت او پديده‌اي است که در برخورد با محيط شکل مي‌گيرد و امري اکتسابي است؟ برخي از کارشناسان اهميت بيشتري براي وراثت قائل‌اند و برخي ديگر، محيط و يادگيري را عامل اصلي در شکل‌گيري شخصيت افراد مي‌شمارند.
با وجود اين، گروه قابل‌ملاحظه‌ای از آن‌ها به هر دو عامل وراثت و محيط اهميت مي‌دهند و معتقدند که کودک با ويژگي‌هاي شخصيتي خاصي متولد مي‌شود، اما محيط تعيين مي‌کند که کدام‌ يک از اين ويژگي‌ها غالب و کدام‌يک مغلوب شوند، وراثت تعيين مي‌کند که کدام ويژگي‌هاي شخصيتي در افراد حضور داشته باشد و محيط، غالب و مغلوب شدن آن‌ها را مشخص مي‌سازد، بنابراين محيط پيرامون، اهميت زيادي در تغيير شخصيت افراد دارد.
 برخي از والدين با نگراني مي‌گويند: «رفتار فرزندم طوري است که گويي هميشه سمج بوده و چنين خواهد بود.» به نظر من او سمج متولد شده است ولي اين بدان معنا نيست که شخصيت او غيرقابل تغيير است و نمي‌توان برخي از ويژگي‌هاي اخلاقي او را از حالت غالب به مغلوب بدل کرد.
 يک کودک ممکن است خجالتي بوده و باکسی گفت‌وگو نکند و هنگام صحبت کردن پشت مادر خود پنهان شود.
اگر اين کودک در محيطي رشد کند که آکنده از داد و فرياد و تحقير کردن و رفتارهاي نامطلوب باشد، ويژگي خجالتي بودن او تقويت مي‌شود اما اگر در محيطي قرار گيرد که به او احترام بگذارند، مسئوليت بدهند و اعتماد به نفس او را تقويت کنند، ويژگي خجالتي بودن او از ميان مي‌رود و نقش ضعيفي در زندگي او ايفا مي‌کند.
والدين بايد هنگام برخورد با کودکان خود به ياد داشته باشند که آن‌ها داراي ويژگي‌هاي شخصي متفاوتي هستند، لذا بايد از به‌کار بردن روشي يکسان در برخورد با شخصيت‌هاي مختلف خودداري نمايند، روش والدين مي‌تواند نقشي تعيين‌کننده در تغيير شخصيت فرزندان داشته باشد.
منبع/یافت نیوز